مروری بر کتاب «زمزمه‌های دل»

طاهره علی‌پناه جهرودی – ونکوور

کتاب شعر «زمزمه‌های دل» سرودهٔ محمد اسحاق ثنا و قیوم بشیر هروی است. این مجموعه شامل ۲۲ غزل از استاد ثنا و همچنین ۲۲ غزل استقبالیه از بشیر هروی است که با همان وزن، قافیه و عناوین اصلی سروده شده است. این کتاب در ژوئیهٔ ۲۰۱۹ توسط «مؤسسهٔ نشراتی گلبرگ» در استرالیا به چاپ رسیده است. شایان ذکر است که پیش از این، کتاب شعری با همین عنوان از محمد اسحاق ثنا، شاعر و ادیب افغان و ساکن ونکوور، در شصت‌ ونهمین شمارهٔ رسانهٔ همیاری معرفی شده بود. در واقع، کتاب جدید که با همان عنوان منتشر شده، حاوی غزل‌های پیشینِ محمد اسحاق ثنا و غزل‌های استقبالیهٔ قیوم بشیر هروی، شاعر افغان مقیم استرالیا، است که پس از مطالعهٔ کتاب «زمزمه‌های دل» استاد ثنا، مبادرت به سرودن این غزل‌ها کرده‌اند.  

اشعار سروده‌شده بسیار بااحساس و بیشترشان نشئت‌گرفته از مصائب وطن و غم دوری از وطن و هم‌وطنانشان است. در این سروده‌ها یک غزل دربارهٔ زنان افغانستان است به نام «از زبان بانوان وطنم» و یکی دیگر در وصف بانوی شعر و ادب فارسی سیمین بهبهانی به نام «کلک قلم» که هر دو بسیار زیبا سروده شده‌اند. بعضی اشعار دیگر این مجموعه واقعاً عالی است نظیر «غلام همت» و «ماتم عام» که به سرسپردگان حوادث کابل تقدیم شده است.

قبل از هر چیز اجازه بدهید تعریف و توضیحی در باب غزل ارائه دهیم: غزل قالبی از شعر سنتی فارسی است که معمولاً بین ۵ تا ۱۴ بیت دارد، مصرع بیت نخست با مصرع‌های زوج هم‌قافیه است. موضوع اصلی غزل بیان عواطف و احساسات، ذکر زیبایی و کمال معشوق و شکوه از روزگار است. 

انواع غزل

  • غزل عاشقانه: که انوری، سعدی و حسین منزوی از چهره‌های شاخص آن هستند.
  • غزل عارفانه: که سنایی غزنوی، عطار نیشابوری، مولوی بلخی، فخرالدین عراقی و در سده‌های اخیر، وحدت کرمانشاهی در عصر مشروطه، از چهره‌های معروف در این نوع از غزل‌سرایی‌اند.
  • غزل تلفیقی: که با در هم‌آمیختنِ غزل عاشقانه و عارفانه شکل می‌گیرد. کامل‌ترین نوع این غزل در شعر حافظ است و پایه‌گذار این نحله را خواجوی کرمانی می‌دانند.

تخلص در غزل، به این معناست که در آخرین بیت غزل، شاعر نام شعری یا تخلص خود را می‌آورد و بهترین بیت آن را شاه‌بیت یا بیت‌الغزل می‌گویند.

در زمینهٔ غزل، فارسی‌زبان‌های تاجیکستان و افغانستان از بیدل دهلوی و فارسی‌زبان‌های ایران از حافظ پیروی می‌کنند.

در نقد کتاب شعر حاضر، همان‌طور که منتقد از روانی، زیبایی و احساسی‌بودن اشعار می‌گوید، ایرادها و سکته‌های سخن را نیز می‌بایست بگوید. با پوزش از هر دو استاد مسلم شعر و ادب افغانستان، می‌خواهم به نکاتی چند که در فرم اشعار دیده می‌شود، اشاره می‌کنم، گرچه استاد ثنا در یکی از شعرهایشان می‌فرمایند:

«سکته شد اگر شعرت ای «ثنا» مکن عیبش

نقص در سخن باشد و عیب نارسایی‌هاست»

ابتدا از استاد بشیر آغاز می‌کنم که در استقبال شعر «عاشقی» می‌فرماید:

«دست از تو هیچ‌کسی نکشید نازپرورم» که شاید به‌صورت زیر بوده است: «دست از تو هیچ‌کس نکشید نازپرورم»

در شعر «عاشق»: «گر کلبهٔ من بیت‌العزا شد، شده باشد» که شاید به این شکل بوده: «گر کلبهٔ من بیت عزا شد، شده باشد» یا در مصرع آخر همین شعر: «بیچاره بشیر دیده براه شد، شده باشد» آیا دیده به ره بوده؟ «بیچاره بشیر دیده به ره شد، شده باشد»

در شعر «فریاد کن» استاد بشیر می‌فرمایند: «ای همنوا و همدلم ویرانه‌ ی آباد کن» آیا «ای همنوا و همدلم ویرانه‌ای آباد کن» نبوده است؟

یا در شعر «ترانه ببار» می‌فرمایند:

«بیا ز مهر و وفا بر رخ زمانه بیار

چو قطره‌قطره‌ای باران به هر کرانه بیار»

که شاید «چو قطره‌‌قطرهٔ باران به هر کرانه ببار» بوده است.

در شعر «دل بی‌قرار» استاد بشیر تا هفت بیت، اول‌شخص مفرد آمده: «دلگیرم از سیاهی»، «گم‌گشته‌ام میان»، «بیداد را مهار کنم» و از هشتمین بیت جمع بسته می‌شود که همین وزن شعر را به هم می‌ریزد: «امید می‌رود که ببینیم بهار خویش»، «احیا کنیم دوباره….»، «پس التجا به‌سوی خدا می‌بریم بشیر» که اگر مفرد باشد، شعر روان‌تر خواهد شد.

استاد ثنا در شعر «فریاد کن» می‌فرماید: «در ناله شو آهی بزن» که فعل آه کشیدن است: «در ناله شو آهی بکش».

با سپاس از استادان گرامی، جناب آقای ثنا و جناب آقای بشیر، توجه شما را به دو غزل از این مجموعه جلب می‌کنم.

غلام همت (سرودهٔ محمد اسحاق ثنا)

جدا ز یار و خود و آشنای خویشتنم 

به آه و حسرتم و در عزای خویشتنم 

دلم ز کینه تهی، مهربان به خلق خدا

خوشم چو آیینه، محو صفای خویشتنم 

به غیر نیست نیازم که دست من گیرد 

به خویش قانع و فرمانروای خویشتنم 

به پای کس نشوم خم که دست من گیرد 

غلام همت مشکل‌گشای خویشتنم

نشاط وعشق و جوانی ز دست رفت «ثنا»

خجل ز رفتهٔ بی‌هوی‌وهای خویشتنم

* * *

کلک قلم (سرودهٔ قیوم بشیر هروی)

تقديم به بانوی سخن سیمین بهبانی

به آسمان ادب تک‌ستاره سیمین بود

 کلام دلکش او بی‌ریا و بی‌کین بود

 نشاط و شادی و یک عالمی صفای دلش 

میان جمع ادیبان چو ماه و پروین بود 

چه گویمت که درین پهن بیکران زمین 

سخن‌سرای بزرگ هم‌نوای دیرین بود 

به بیت بیتِ غزل‌های او نظر کردم 

کلام نغز وی از بس‌که خوب و شیرین بود 

نگر چگونه ز کلک قلم غزل بارید

غزل که دفتر شعرش نشانِ آزین بود 

«بشیر» به روح بزرگش درود خاص بفرست 

که شعر او سخن پربها و تحسین بود

ارسال دیدگاه